ھمین جورى چند جمله از یك كتاب
« او در جلوى كتابخانه منتظر مىماند. و آن جا، با پالتوى کهنه و نیمدارش، دست به جیب، به دیوار تكیه میدهد.»
1. ضمیر ابتداى جمله زائد است. پیدا است كه من و شما ضمیر فعل جمله نیستیم .
2. « در » كافى و «جلو» زائد است .چون لحن كتاب متمایل به سادگى لحن محاوره است.
3. سر نرم پایان كلماتى چون «جلو» و «چلو» و «دو» و «پالتو» برخلاف «ر» و «س» در حالت اضافه به مصوت « ىِ»ِ نیاز ندارد زیرا در این حالت سىِ نیمه ملفوظِ انتھائى به حسىِ كامل تبدیل مىشود:
« جلوِ كتابخانه» (= جلوى : پیشین) «دوِ صدمتر » ، « چلوى» (= آنكه چلو پزد یا فروشد)
4. جامه ابتدا نیمدار (=كاركرده) است پس از آن كھنه. نه اول كھنه و بعد نیمدار. تازه گیریم كه این دو به یك معنى باشد، جمله را چرا باید بىجھت سنگین كرد؟
5. نقطهی اول و ھر سه ویرگول میان جمله زائد است.
6. اگر جمله به این شكل نوشته مىشد عیبى داشت؟: «تو پالتوِ نیمدارش دست به جیب جلوِ كتابخانه به دیوار تكیه مىداد و منتظر مىشد.
« اتاق زیبایى با یك میز قشنگ كه یك تلفن با دكمهھاى سبز و قرمز فراوان و یك صندلى چرخدار كه گاھگاھى روى آن نیم چرخى مىزند، دارد.»
(نویسنده جز در این جمله ھیچ جاى دیگر كتاب به معلول بودنِ طفلكى صاحب این دفتر كار اشارهئی نكرده. ما خود با ھوش خدادادى دریافتیم كه آن بىگناه به دلیل استفاده از صندلى چرخدار باید معلول بوده باشد.)
«دفتر كار زیبائى دارد با میز قشنگى كه تلفنى با دكمههاى سبز و سرخ متعدد رویش است و صندلى گردانى كه گاه با آن نیم چرخى مىزند پشتش. »
« دفتر كارى دارد زیبا با یك میز قشنگ كه تلفن رویش پر از دكمههاى سبز و سرخ است و گاه با صندلى گردانش نیم چرخى مىزند .»
« دفتر كار زیبایى دارد كه تلفن روى میز قشنگش پر از دكمههاى سبز و سرخ است و گاه با صندلى گردانش نیم چرخى مىزند .»
اینجا باید توضیحى بدھم. این كه در ھر سه جملهی پیشنھادى خود كلمهی قرمز را كنار گذاشته به جایش سرخ آوردهام به دلیل ھمخوانىِ اصوات و توازن و ترادف « ھم معنائىِ كلمات» كه « تبعیت از یك قانون طبیعى ھمهی زبانھا است » آن ھم تاحدى كه گاه براى رسیدن به آن تناسب موسیقاتى كلمات را مىطلبد.
احمد شاملو