یه سوال از استاد در زمان حیات که فکر میکنم سوال شما هم باشه
- آيا هنگام نوشتن خواننده ايدهآلى را در نظر داريد و براى او مىنويسيد؟
- نه. آنكه براى مخاطب «خود» مىنويسد صاحب داعيه است. من داعيهئى ندارم و فقط براى كشف خودم مىنويسم. نانى است كه براى سفره خود مىپزم اما اگر اين نان به مذاقى خوش آيد، با آن، دوستِ همسفره هم ذائقهئى به دست مىآرم. منِ من ضمير خواننده مىشود و مرا به توها و اوها تبديل مىكند. زيبا است كه كسى با ديگران، با همه، ضمير مشتركى پيدا كند. زيباتر از اين چيزى هست؟ - اگر هدف نويسنده جز اين باشد بايد به حالش گريست. بازار خودفروشى از آن راه ديگر است.
من تمامى مردگان بودم:
مرده پرندگانى كه مىخوانند
و خاموشند،
مرده زيباترين ِجانوران
بر خاك و در آب،
مرده آدميان همه
از بد و خوب.
من آنجا بودم
در گذشته
بى سرود. -
با من رازى نبود
نه تبسمى
نه حسرتى
به مهر
مرا
بى گاه
در خواب ديدى
و با تو
بيدار شدم.
- نه. آنكه براى مخاطب «خود» مىنويسد صاحب داعيه است. من داعيهئى ندارم و فقط براى كشف خودم مىنويسم. نانى است كه براى سفره خود مىپزم اما اگر اين نان به مذاقى خوش آيد، با آن، دوستِ همسفره هم ذائقهئى به دست مىآرم. منِ من ضمير خواننده مىشود و مرا به توها و اوها تبديل مىكند. زيبا است كه كسى با ديگران، با همه، ضمير مشتركى پيدا كند. زيباتر از اين چيزى هست؟ - اگر هدف نويسنده جز اين باشد بايد به حالش گريست. بازار خودفروشى از آن راه ديگر است.
من تمامى مردگان بودم:
مرده پرندگانى كه مىخوانند
و خاموشند،
مرده زيباترين ِجانوران
بر خاك و در آب،
مرده آدميان همه
از بد و خوب.
من آنجا بودم
در گذشته
بى سرود. -
با من رازى نبود
نه تبسمى
نه حسرتى
به مهر
مرا
بى گاه
در خواب ديدى
و با تو
بيدار شدم.
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۸۵ ساعت 5:43 توسط امیرمحسن همتی
|
احمد شاملو