یک نامه از احمد شاملو

 

با سلام و احترام و سپاس بسيار

سه‏ جلد كتابى كه‏ محبت‏ فرموده‏ايد رسيد. با اين‏كه از خواندن‏شان به‏ تمام معنى كلمه ‏افسرده ‏و بى‏زار و بيمار شدم از آن رو كه‏ مجالى‏ پيش‏ آورد تا ازآن‏چه پى‏آمد روانى روزگارى‏ست كه‏ كابوس‏وار براين مردم مى‏گذرد خبر دست ‏اولى بگيرم عميقا ممنون‏تان‏ام. چون فكر كه ‏كردم تنها به‏ اين نتيجه رسيدم كه‏ انگيزه شما درفرستادن آن‏ها براى من چيزى جز اين نبوده. به‏ نظر من هرسه‏ مجموعه حاصل فعاليت‏ سه‏ ذهن به ‏شدت ‏بيمارو خسته است. آقاى(…) خواننده‏ئى‌ست‏ گرفتارگورستان. يعنى ‏اسير ماتم‏كده‏ئى كه ‏هركوى وبرزن‏اش نام مرده ‏لت‏ و پار شده ‏بى‏نام ونشانى را تداعى‏ مى‏كند. وبناچار مطرب‏ گورخانه ‏شده شعر را كه‏ هنر سنتى ‏ماست به‏ خدمت‏ نوحه‏گرى برايیک نامهن گور و برآن‏گور -كه‏ خود سنت‏ مذهبى توده ما عقب‏مانده‏گان‏ از تاريخ و زندگى است- در آورده‏ كه ‏البته ‏شايد با نوعى خوش‏بينى بيمارگونه‏ بتوان‏ گفت‏ كه ‏درهرحال دارد به ‏نحوى “زمانه‏اش‏ را براى ‏آينده‏گان گزارش‏ مى‏كند”! اما كارآن دو آقاى ديگر ازاين قضاوت‏ بيمارگونه ‏گذشته ‏يك‏باره به‏ صحراى جنون سرگذاشته‏اند. دوست‏ گران‏مايه! شنيده‏ام سازمان‏هاى نشركتاب آثار نوقلمان را بدين ‏شرط چاپ يا فقط پخش‏ مى‏كنند كه‏ در اين شرايط گرانى فوق‏العاده وسائل موردنياز چاپ ‏و كم‏بود مشترى كتاب هزينه‏هاى آن راخود متقبل شوند. من نمى‏دانم اين شنيده حامل چه ‏مقدار ازواقعيت‏ است‏ و بخصوص نمى‏دانم آيا سازمان نشر(…) اين سه‏ كتاب‏ را به‏ سرمايه خود چاپ كرده ‏يابه ‏هزينه ‏نويسنده‏گان‏شان، ولى در هرحال حقيقت‏ بسيار تلخ اين ‏است كه ‏باچاپ ‏و نشر اين به ‏اصطلاح ” آثار”، وظيفه پرحرمت چاپ ‏ونشر به ‏شدت مورد بى‏حرمتى قرار گرفته ‏است.
ارادت‏مند صميمى شما

الف.ش