کسب نام و شهرت با گل آلود کردن سرچشمه
کسب نام و شهرت با گل آلود کردن سرچشمه
در طول تاریخ بسیار انسانها آمده و رفته اند که برای پیشرفت و آبادانی سرزمین و هم میهنانشان جانبازی ها کرده ا ند ، و البته بسیاری نیز بوده اند که با خودبینی و بی تفاوتی خواسته های شخصی خود و عقده های شخصی خود را بالاتر از مصالح مردمی و انسانی قرار داده و سرزمین ها را به گند کشیده و رفته اند .
اصولا انسانهایی که در جایگاه تاریخ ماندگار می شوند از دو حال خارج نیستند ، یا مورد مهر و احترام اند یا مورد کین و نفرت .
برداشت و شناخت جامعه نسبت به شخصیتهای تاریخی الزاما بر مبنای واقعیتهای تاریخی نبوده و گاه تحریف تاریخ و سرکوب و کشتار در مقدس جلوه گر شدن شخصیتها نقش ایفا می کند .
در مقوله بررسی هویت واقعی شخصیتهای تاریخی چند مورد باید مورد توجه قرار داشته باشد .
1 - خدمات انجام گرفته از سوی شخص
در این مورد خاص یک نکته وجود دارد و آن این است که خدمت از دیدگاههای مختلف معنای یگانه ای ندارد . ممکن است عملکردی که از نظر یک ملت خدمت به حساب آید از نظر ملت دیگری خیانت شمرده شود . در اینجا است که لزوم بررسی واقع بینانه در مورد مقوله خدمت خودنمایی می کند .
خدمت به دو نوع است یکی خدمات فرهنگی و علمی و دیگری خدمات ملی و سیاسی .
در مورد خدمات فرهنگی که معمولا مرزهای سیاسی را پشت سر می گذارد و آثارش را متوجه همه انسانهای کره خاکی می کند بحثی نیست چرا که اصولا جای مشاجره ای در این پیرامون کمتر وجود داشته است . در مورد خدمات ملی سیاسی معمولا بحثها و سخنهای زیاد به میان افتاده و اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد .
در هر کشوری خادمان فرهنگی و خادمان ملی آن کشور هر دو مورد تحسین و ستایش قرار می گیرند . گاه شخصیتهای فرهنگی فرامرزی شده و مورد ستایش دیگر ملتها نیز واقع می شوند . اما در موارد نادر دیده شده که حتی شخصیتهای ملی سیاسی کشورها در سراسر جهان مورد تمجید قرار گرفته اند . اما این مورد آخر کمتر اتفاق افتاده و آنچه بیشتر دیده شده نکوهش و انتقاد از شخصیتهای سیاسی کشورها در کشورهای دیگر بوده است .
اگر بخواهیم در زمینه نقد عملکرد تاریخی اشخاص بی تعصب نگاه کرده و صرفا از دید یک هم میهن به عملکرد اشخاص نگاه نکنیم باید به آثار کردار آنها از دیدگاهی فرامرزی نگریسته و آنها را نقد کنیم .از میان شخصیتهای تاریخی ایرانی که می توان آنها را نقد کرد برای نمونه به نادرشاه و آقا محمد خان قاجار می پردازیم .
نادرشاه نه جایگاه بالایی داشت و نه از امکانات بیشتری نسبت به دیگر هم میهنانش برخوردار بود . او با نشان دادن توانایی هایش رفته رفته رشد کرده و تا جایی پیشرفت می کند که فردی بی لیاقت از خاندان صفوی را کنار زده و خود اداره کشور را در دست می گیرد . او ایران نابود شده را دوباره زنده می کند ، با عثمانی ها جنگیده و سرزمینهای اشغال شده توسط عثمانی ها را باز پس می گیرد و ..... او به هند لشکر کشی کرده ( دلایل خاص خودش را داشت ) و با خود غنیمتهای جنگی به ایران آورد . طبیعی است که اقدام او در حمله به هند و گرفتن غنیمت جنگی از دیدگاه فرامرزی و انسانی قابل ستایش نیست ولی روی هم رفته او شخصی است که با وجود نقاط مثبت و منفی اش یکی از شخصیتهای ماندگار ایران است .آقا محمد خان قاجار فردی کینه توز ، بی رحم و جلاد بود که نه مردمیت می شناخت و نه مهر و عطوفت . آنچه در ذهن او می گشت هیچ چیز به جز خواسته های فردی اش نبود . او از کشته ها پشته ساخت و از چشم های در آمده از مردم کرمان ...بی تردید او نه از دید یک ایرانی و نه از دید یک خارجی قابل ستایش نیست .
اگر قرار باشد فردی در مورد شخصیتهای تاریخی قضاوت کرده و اظهار نظر کند باید هر دو فاکتور ملیت و انسانیت را مد نظر قرار دهد .
در تمام جهان شخصیتهای خادم ملی هر کشوری گذشته از عملکرد فرامرزی مورد ستایش هستند . شخصیتهای فرهنگی جای ویژه داشته و در مواردی ملتها حتی با تبلیغ و کارهای فرهنگی و گاه با تحریف تاریخ و مصادره فرهنگی سعی می کنند در بیرون مرزها برای خود افتخار و موقعیتی دست و پا کنند . در جای جای جهان ملتها برای سربلندی و ماندگاری خود نیز که شده شخصیتهای ماندگار تاریخشان را پاس می دارند و در برابر یورش انتقادی دیگر ملتها مقاومت فرهنگی و حتی سیاسی نشان می دهند .
اما شوربختانه در میان ما قلم به دستانی بوده و هستند که با ژشت انسانیت و ژست بی علاقگی به مقولات ملی و مرزی دست به تحلیل شخصیت می زنند و شخصیتهای تاریخی ایران را مورد یورش تبلیغاتی قرار می دهند . با کمال شگفتی آنچه در موضوعات مورد علاقه آنها جالب است نه بی علاقگی ملی سیاسی و گستره دید جهانی که قسم خوردگی عجیب و غریب در تخریب شخصیتهایی است که تصادفا همگی هم وطن و هم زبان آنها بوده اند . این قسم خوردگی آنچنان دامنه ای دارد که حتی شخصیتهای غیر سیاسی ( شخصیتهای فرهنگی ) را نیز با همان ژست ویژه انسان محوری خود مورد پذیرایی قرار می دهند .
امثال احمد شاملو با ادعای پاسداری از انسانیت بی توجه به مرز و نژاد و زبان یکی از آنها است . ایشان که خود را پاسدار همه بشریت می خواند به طرز شگفت انگیزی پیوسته به کسانی حمله می کرد که هم زبان ، هم نژاد ، هم میهن و ... اش بودند . روشن نیست که این جناب با آن افق دید جهانی اش چرا در هنگام فحاشی و ناسزاگویی چشمانش فقط تا مرزهای ایران می دید و تنها شخصیتهای تاریخی ایران را مورد یورش خود قرار می داد !
و روشن نیست که این جناب چرا فقط نکات تاریک را می دید ... و روشن نیست چرا به هنگام عدم موفقیت در یافتن نکات تاریک تاریخی دست به تحریف تاریخ و یا بهتر بگوییم تاریخ سازی می زد تا بتواند به یورشهای خود ادامه دهد ؟
روشن نیست چرا این جناب کمی از انتقاد ، افشاگری و یا توهینهایش را خرج دیگران نکرد ؟ چرا او به فلان شخصیت اروپایی چیزی نگفت ؟ چرا به فلان ادیب غربی کاری نداشت ؟روشن نیست چرا او به فردوسی که زبان اشعارش را مدیون اوست توهین می کرد ؟!
روشن نیست که چرا ......... و چرا و چرا و چرا و چراهای بسیار دیگر ...
به راستی او که بود ؟ چه می خواست ؟
کوتوله ای ایران ستیز ؟
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۸۵ ساعت 15:18 توسط امیرمحسن همتی
|
احمد شاملو