آیدا عشق احمد
آثارِ من خود اتوبيوگرافیِ کاملیست. من به اين حقيقت معتقدم که شعر، برداشتهايی از زندهگی نيست، بلکه يکسره خودِ زندهگیست
آیدا :
... بعضی از دوستان نزدیک ما این را می دانند و بارها هم به من گفته اند . مثلا در آن واحد که دن آرام را ترجمه می کرد ، کتاب مصاحبه با حریری را کار می کرد. بعد کتاب کوچه را کار می کرد.شعر هم می گفت ؛ گه گاهی .یعنی وقتی شعر می آمد ؛ صبح ، شب و وسط روز. کتاب هم می خواند ؛ یعنی در آن واحد چهار کتاب را با هم می خواند ؛ یکی کنار تخت او بود یکی روی میز کارش بود.یکی کنار مبل بود یکی در دستشویی بود. یعنی واقعا یک لحظه را هم تلف نمی کرد ...

نمیدونم از کجا باید شروع کنم , در مورد چه چیزی صحبت کنم
احمد شاملو:
ـ فردا چه مىبايد بکنيد؟ آيا شما از خود چيزى ساختهايد که فردا به کارى بيايد؟ با نظرى انتقادى در خود نگاه کردهايد که ببينيد زيرسازى فرهنگىتان در چه حال است؟
پدر بزرگم همیشه میگفت :"انسان عاقل کسیه که تمام چیز هایی که به آدمی نزدیک میشن رو بشناسه" چرا که جوهر انسان عقل اوست
اره باید روزنه هایی در دژ عقلانییت فرو برد.میگفت نیاز نیست کسی ثابت کنه که تو هستی باید خودت پی ببری.
میخوام خودم پیدا کنم,(چیزی که تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشه) از قدیم گفتند: آب که یه جا بمونه بو میگیره .میخوام خدای خودم پیدا کنم نه در مجهولات بلکه در معلومات, آره درست فهمیدید حالم از قضییه خدای رخنه پوش نیوتن به هم میخوره
اینو بدونید, نباید هر فلسفه ای رو مثال سیبی دید و آن را تک گازی زد رفت, نباید سایه دیگری را لگد کرد, نباید دیگری را کشت و مسئله ومسئله هایی را ناتمام گذاشت
"""آره همینگونه بود که شعوره دینی بشر از بین رفت""""
میدونید نظرم در مورد بشر امروز چیه؟ بشر امروز کوتوله ای بیش نیست پشت دستگاه های بزرگ. "بشری بدبخت در زندگی پیچیده"
(جایی که شتر بود به یک قاز خر قیمت واقعی ندارد)
چی شد؟ به شما بر خورد!!؟
در دفاع از جملم اینو میگم "دوست اونه که بگریونه دشمن اونه که بخندونه" راستی اینم بگم اخلاق هممون فرا تر از ادبمونه
دشمن نیستم و دوست ندارم روزگار تک تکتون رو محتاج خاکستر کنم(حتی تو!)
من رفتم چون پدرانم نشستند, از رستم از جلاالدین ازشریعتی , شاملوها سخن میگویم من رفتم و حدیث گفتم ,من رفتم.
این وبلاگ دیگر بروز نمی شود.
بدرود............
الف.م.ه////-//
احمد شاملو