پدران و فرزندان
| چشمان ِ پدرم |
|
| اشک را نشناختند |
| چرا که جهان را هرگز |
||
| با تصور ِ آفتاب |
||
| تصوير نکرده بود. | ||
| ميگفت «عاری» و |
|
| خود نميدانست. |
فرزندان گفتند «نع!»
ديری به انتظار نشستند
از آسمان سرودی برنيامد ــ
ديری به انتظار نشستند
از آسمان سرودی برنيامد ــ
| قلادههاشان |
||
| بيگفتار |
||
| ترانهيي آغاز کرد | ||
و تاريخ
توالي فاجعه شد.
۱۳۴۹
توالي فاجعه شد.
۱۳۴۹
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۸۵ ساعت 2:1 توسط امیرمحسن همتی
احمد شاملو