فدريکو گارسيا لورکافدريکو گارسيا لورکا ، شاعر شهير اسپانيا ، در5 ژوئن 1898 در دهکده ى «فونته واکه روس» در منطقه ى وگا در نزديکى گرانادا متولد شد . پدرش کشاورزى ثروتمند و مادرش معلمى از خانواده اى متشخص بود.

لورکا تا يازده سالگي خود را در زندگى روستايى در وگا غرق کرد وهمين باعث ارتباطش با مردم عادى شد.افرادى همچون کارگران زراعى و کوليان آوازخواني که آوازهاى سنگين «کانته خوندو» را مي خواندند. در اين سال ها لورکا توانست ارتباطى بى واسطه با طبيعت برفرار کند و آوازها،داستان ها، قطعه ها و ترجيع بندهاى عاميانه را از خدمت گزاران پير بياموزد.

بي گمان ترانه هاى عاميانه از ناب ترين اشعار و آهنگ کلام آن ها نيز آن گونه که شومان مي گويد سرچشمه ى بي پايان زيباترين ملودى ها مى باشد . ادبيات عاميانه اى که لورکا در کودکى آموخت،بعدها به زيبايى در اشعارش بازآفرينى شد. حتا در قطعه ى «زن خيانت کار» آن گونه که برادرش فرانسيسکو مى گويد ناخواسته در سه سطر اول شعرش ترانه اي که از يک قاطرچى شنيده بود را آورده است .

هرچند مادر لورکا او را به يادگيرى موسيقى و موضوعات ادبى تشويق مى کرد اما پدرش اصرار مى کرد که لورکا مطالعات خود را به حقوق محدود کند . اما او بيش از مطالعات درسى اش به خواندن آثار کلاسيک مى پرداخت . به خصوص نمايش نامه هاى يونانى و آثار شکسپير،ايبسن،مترلينگ و همچنين آثار نويسندگان متعلق به نهضت ادبى 98 همچون ماچادو، اونامونو،آسورين وشاعران رومانتيکى همچون روبن داريو يا خوان رامون خيمه نس .

***

خانواده او همه اهل موسیقی بودند و فدریکو هم می خواست موسیقیدان حرفه ای شود اما با مخالفت خانواده مواجه شد .ولی او موسیقی را نیز فرا گرفت و در نواختن گیتار و به خصوص پیانو آن چنان تبحری یافت که به قول رافائل آلبرتی پیانو نواختنش شنوندگان را افسون می کرد. لورکا در موسیقی عاشق صداهای انسانی و از سازهایی چون ارگ، چنگ وعود متنفر بود و هیجانات عاطفی آهنگسازانی چون باخ را به دلیل تبعیت از یک کمال ریاضی نمی پسندید .

آشنایی لورکا با مانوئل دوفایا که بهترین موسیقی دان آن زمان در اسپانیا بود نیز تاثیر فراوانی بر لورکا گذاشت . دوفایا همچون پدر دوم لورکا بود و به او آموخت چگونه با نگاه کردن در سنت های آندلسی ببیند که چقدر این سنت ها در خودش رسوب کرده اند.این دو همچنین جشنواره کانته خوندو (آوازعمیق جنوب اسپانیا) را ترتیب دادند . زیرا می دیدند که کانته خوندو در حال نابودی ست . آوازی که شاید تنها آواز در اروپاست که در کمال خلوص مهم ترین ویژگی های آواز های مردم شرق را دارد .

لورکا در سال 1918 در گرانادا اولین کتاب نثر خود «نقش ها و چشم اندازها» را به چاپ رساند . در سال بعد به بهانه ی ادامه تحصیل به مادرید رفت. در آن جا با بسیاری از شاعران معاصر همچون آنتونیو ماچادو ، خوان رامون خیمه نس و رافائل آلبرتی آشنا شد . حضور در مادرید زمینه ساز آشنایی او با سالوادور دالی ،نقاش نابغه ی سوررئاسیت و لوئیز بونوئل ، فیلمساز سوررئالیست شد . هر چند لورکا از هیچ یک از سبک های فوتوریسم و دادائیسم که در محافل اروپای پس از جنگ بسیار مطرح بودند تاثیر نپذیرفت اما دوستی اش با دالی سبب گرایشش به سوررئالیسم در برخی آثارش به خصوص مجموعه ی « شاعر در نیویورک» شد. این مجموعه را لورکا در مدت اقامتش در دانشگاه کلمبیا در سال 1929 نوشت . در این کتاب نگاه لورکا به معماری فوق بشری و فرهنگ جنون آمیز زندگی در آن دیار خالی از روح وزندگی را می توان به خوبی مشاهده کرد .

در سال 1931 با ظهور جمهوری در اسپانیا ، لورکا گروه تئاتر سیار «لاباراکا» را تشکیل داد و با سفر به روستاهای دور افتاده اسپانیا آثار کلاسیکی همچون «لوپه دبگا» و «کالدرون» را برای روستاییان اجرا کرد .

از نمایش نامه های خود لورکا می توان به جادوی پروانه، مارینا پنه دا، کفاش نابغه، سرکار خانم رزیتای مجرد و سه تراژدی عامیانه به نام های عروسی خون، خانه ی برنارد آلبا و یرما اشاره کرد. آثاری که او را به عنوان بزرگ ترین نمایش نامه نویس اسپانیا پس از «دوران طلایی» مطرح کرد.

در سال 1935 لورکا با مرگ دوست صمیمی خود ایگناسیو سانچز مخیاس ِگاوباز دگرگون شد و«مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس» را نوشت که بی گمان بهترین شعر اسپانیایی در قرن بیستم و وبه گمان عده ای در تمامی دوران اسپانیا ست .

***

لورکا یک ماه پیش از مرگش در مورد نرودا می گوید :« می بینید؟ پابلو دیگر کاری نخواهد کرد . من هرگز سیاست مدار نخواهم شد .من انقلابی هستم وهیچ شاعری کامل نیست اگر انقلابی نباشد. اما سیاست مدار هرگز هرگز!».او هیچ گاه شاعری سیاسی نبود اما در نخستین روزهای جنگ داخلی اسپانیا ،در نیمه شب 19 اوت 1936 به دست گروهی از فاشیست های طرفدار فرانکو گرفتار شد وبه جرم سرودن «ترانه ی گزمگان سویل » در منطقه ی ویزنار در نزدیکی زادگاهش تیرباران شد . اگر چه گورش هرگز پیدا نشد .

***

تلفیق رئال و سوررئال از خصوصیات بارز شعر لورکاست که در شعری همچون رمانس خوابگرد به خوبی دیده می شود. در کل آثار او همواره درد ِسرنوشت تراژیک ، نومیدی ، تنهایی ، نرسیدن ، اندوه و مرگ حضور می یابد . هر چند که این مانع بروز احساسات لطیف و کودکانه در اشعار فولکلورش نمی شود.

او اغلب به زبان کنایه سخن می گوید واز نمادهای متفاوتی همچون ماه و نقره در مفهوم عشق و مرگ بهره می گیرد . زبان استعارهای او منحصر به فرد و از نقاط قوت اویند . از سویی لورکا قدرت تصویرگری و قوی بودن صور خیال در شعرهایش را مدیون نگرش دقیق به واقعیت است. به نوعی می توان گفت او شاعری ست بسیار واقع گرا که استعاره هایی که به کار می گیرد بسیار پیچیده به نظر می رسد ؛ اما در زیر پیچیدگی های شعرش ارتباطی مستقیم و ملموس با واقعیت وجود دارد .

 ***

مهم ترین آثار شعری او به ترتیب سال انتشار عبارتند از :

- کتاب اشعار (مالاگا1921)

- نخستین رمانس کولی ( مادرید 1928)

- اشعار کانته خوندو ( مادرید 1931)

- غزلی برای والت ویتمن ( مادرید 1933)

- مرثیه ای برای سانچس مخیاس ( مادرید 1935)

- نخستین ترانه ها (مادرید 1936)

- شاعر در نیویورک (مکزیک 1940)

- دیوان تاماریت (نیویورک1940)

- مجموعه آثار(بوینوس آیرس43-1938)

- گزیده ی آثار (بوینوس آیرس36-1918)

در زیر شعری از لورکا را با ترجمه ی احمد شاملو می خوانیم :

آی!

فریاد

 در باد

سایه ی سروی به جا می گذارد.

[بگذارید در این کشتزار

 گریه کنم ]


در این جهان همه چیزی در هم شکسته

به جز خاموشی هیچ باقی نمانده اسـت .


[به شما گفتم، بگذارید

در این کشتزار

گریه کنم]

***

منابع:

همچون کوچه ای بی انتها / ترجمه ی احمد شاملو

گزیده ی اشعار فدریکو ..../ ترجمه ی زهرا رهبانی و نازنین میرصادقی

مقدس باد گندمها / ترجمه و تالیف ِسید عباس میر احمدی

نه نمی خواهم ببینمش / ترجمه ی یغما گلرویی

 و اینترنت